صاحب امتیاز
دکتر ساقی باقری نیا
بنیان‌گذار و مدیر مسئول
جاویدنام ایرج جمشیدی
سردبیر بخش آنلاین(آسیانیوز)
صاحب امتیاز: دکتر ساقی باقری نیا،    بنیان‌گذار و مدیر مسئول: جاویدنام ایرج جمشیدی،   سردبیر بخش آنلاین (آسیا نیوز): نوید جمشیدی
دوشنبه / ۱۷ شهریور ۱۳۹۹ / ۲۲:۳۲
کد خبر: 2330
گزارشگر: 2
۱۴۳۵۹
۷
۲
۱۷
رنه ماگریت ؛

مرز بین واقعیت و فرا واقعیت

مرز بین واقعیت و فرا واقعیت
رنه ماگریت - La Belle Société (1965-66) – 81 x 65 cm - موزه هنرهای زیبای بیلبائو

علی فلاح زاده، فارغ التحصیل دکترای پژوهش هنر از دانشگاه یو ام مالزی، در مقاله اخیر خود به تحلیل پنج نقاشی از هنرمند سوریٔالیست (فرا واقعگرا) بلژیکی از منظر پنج نمایشگاه گردان (کیوریتور) برجسته پرداخته است. علاوه بر این، فلاح زاده در این مقاله تحلیل شخصی خود را نیز از این آثار ارایٔه کرده و در انتها با طرح سوالاتی نظرات خوانندگان را در باب این نقاشی ها و تفاسیر ارایٔه شده، جویا شده است.

 

رنه ماگریت؛ مرز بین واقعیت و فرا واقعیت

 موضوعات و صحنه های غیر معمول نقاشی های هنرمند سوریٔالیست (فرا واقع گرا) بلژیکی رنه ماگریت (۱۹۶۹ – ۱۸۹۸)، برای مدت یک قرنست که محققان و منتقدان هنری را سردرگم و مبهوت خود کرده است. آثار ماگریت برخلاف دیگر هنرمندان فرا واقع گرا، همچون سالوادور دالی و ماکس ارنست که آثارشان را بر اساس شخصیت ها و صحنه هایی الهام گرفته از ذهن ناخود آگاهشان خلق می کردند، بر پایه استفاده از وسایل و اشیا روزمره زندگی عادی اند که بصورت غیر معمول و عجیبی با یکدیگر و فضای پیرامون خود ترکیب بندی شده اند. ماگریت مهارت ویژه ای در خلق هویت و معنایی عمیق تر و در عین حال فریبنده تر برای اشیای عادی و پیش پا افتاده روزمره زندگی داشت. آثار این هنرمند با سوژه های پر تکراری همچون سیبها، کلاههای لبه دار، صورت های پوشیده، مبهم و منفصل و ابرهای انباشته حسی غریب و وهم آلود از دلهره و آرامش و ترس و هوس را تواما در مخاطب بر می انگیزند. بطور موجز، رنه ماگریت در نقاشی های فرا واقع گرایانه اش رابطه اسرار آمیز بین تصویر بازنمایی شده و خود آن شی یا ابژه هنری را به نمایش می گذارد. نقاشی های ماگریت در مرز نامشخصی بین «نقاشی به مثابه تصویر» (تصویر بازنمایی شده از جهان پیرامون که غالبا با محیط یا ترکیبی غریب از عناصر متباین درآمیخته) و «نقاشی به مثابه ابژه یا شییٔ هنری» قرار دارند. از این جهت است که ماگریت را باید طلایه دار هنر مفهومی که یکی از دلایل افول هنر مدرن و تبلور هنر پست مدرن محسوب می شود، در نظر گرفت. در حقیقت، ماگریت نظریه هنرمندان مدرنیست را مبنی بر اینکه نقاشی پیش از آنکه تصویری از یک درخت یا فیگور انسان باشد، صفحه ای تخت (بوم) است که طبق اصول و ترتیبی با رنگها پوشیده شده؛ را به چالش کشاند. مارگریت بر نظریه مدرنیستها متمم و نظریه ای پارادوکس گونه قایٔل شد. او علاوه بر اولویت دادن به عناصر نقاشی (سطح بوم، رنگها، ...)، به خود تصویر بازنمایی شده هم اولویتی همسان با مصالح نقاشی می دهد. بطور کلی، ماگریت با به تصویر کشیدن اشیای آشنا در قالب مکان یا زمانی ناآشنا و غریب، حس و دریافت معمول و از پیش شرطی شده مخاطب را به پرسش وا می دارد. به بیان دیگر، نقاشی های ماگریت دریافت و خوانش مخاطب را از یک شی عادی که در زندگی روزمره آن را به عنوان یک مفهوم بدیهی پذیرفته، دچار اختلال و توهم می کند. در باب این نقاش برجسته بلژیکی کتب و مقالات بسیاری به زبانهای مختلف (بویژه انگلیسی و فرانسوی) نگاشته شده است. هدف من در این مجال کوتاه واکاوی فلسفه هنری یا چگونگی شکل گیری سبک فرا واقع گرای این هنرمند نیست. در این نوشتار، تحلیلی بر نظرات پنج نمایشگاه گردان که هریک نظر خود را در رابطه با یکی از نقاشی های کلیدی ماگریت ابراز کرده اند، خواهم داشت.

Rene 1

تصویر 1: رنه ماگریت - (1959) The Menil Collection - 129.9 × 161.9 cm - The Glass Key

 

ناتالی دوپشر Natalie Dupêcher، نمایشگاه گردان هنر مدرن مجموعه هنری Menil در هیوستون امریکا، معتقد است که نقاشی های رنه ماگریت همسو با حال و هوای پر مخاطره دوره کنونی جهانند. این روزها، من معنای عمیق تری در سیب های سبز و ابر های پنبه گون نقاشی های غریب و فراطبیعی ماگریت می یابم. نقاشی با عنوان The Galss Key یکی از همین نقاشی هاست (تصویر 1) که خود ماگریت هم از آن به عنوان یکی از آثار استثنایی اش یاد کرده است. ماگریت در نامه ای به یکی از دوستانش در فوریه 1959 طرحی سریع از یک ترکیب بندی از این نقاشی را نیز ترسیم کرده و عنوان می کند که: "من به تصویری والا فکر کرده و آن را نقاشی کرده ام." در این نقاشی تخته سنگی کریستالی در مرکز تصویر که ماگریت آن را در نهایت دقت و با در نظر گرفتن تمام ریزه کاری های آن به تصویر کشیده، گویی از قانون جاذبه تبعیت نمی کند. ماگریت خودش این گونه این تخته سنگ را تفسیر می کند: "این ]تخته سنگ[ حامل حسی از شناور بودن، یکنوع بهمن یا نزولی ناگهانی بی حرکت نیست". او در نامه ای به یکی از دوستانش ابعاد بیشتری از معنای این نقاشی را روشن می کند: "نیت من به تصویر کشیدن یک سنگ بود که الهام ذهنی ام مرا به قرار دادن این سنگ در بلندای یک کوهستان رهنمون کرد". این نقاشی در حقیقت ترجمانی بصری از معنای واژه بی ثباتی و تزلزل، و یا محتملا معنای تصویری «تعادلی غیر ممکن» است. در این نقاشی، همانند بسیاری از دیگر آثارش، ماگریت یک سوژه آشنا (در این نقاشی تخته سنگ) را با قرار دادن در موقعیتی ناآشنا و با تعریف نقشی غیر معمول به سوژه ای فراطبیعی و ناشناخته مبدل ساخته است. بطور کلی، آثار ماگریت مرتبا در مرز بین واقعیت و توهم در حرکتند. به همین خاطر است که در هر بار مواجهه با نقاشی های این هنرمند بلژیکی حسی متباین و مشحون از رمز و راز بر مخاطب مکشوف می شود که نمی توان آن را در قالب کلمات به درستی بیان کرد.

Rene 2

تصویر 2: رنه ماگریت - Personal Values (1952) - 77.5 x 100 cm – موزه هنر مدرن سن فرانسیسکو 

 

گری گرلز، نمایشگاه گردان ارشد موزه هنر مدرن سان فرانسیسکو در باب نقاشی رنه ماگریت با عنوان Personal Values نظر خود را اینگونه بیان کرده است. این اثر (تصویر 2) یکی از نقاشی های یکتا و نمادین از مجموعه آثار ماگریت است که از لحاظ موضوع و سوژه های انتخاب شده شبیه هیچ یک از نقاشی های دیگر این هنرمند نیست. این نقاشی نمایی داخلی از یک اتاق خواب را نشان می دهد که گویی نه یک مکان استراحت بلکه مکانی از رویاها ست. این اتاق اگرچه اغوا کننده است ولی بطرز غیر قابل حلی بی نظم است. جدای از جاذبه تصویری، چیزی که در بازتولید این نقاشی تقریبا محالست که حاصل شود، این نکته است که این نقاشی جزو نفیس ترین، نابترین و زیباترین نقاشی های این هنرمندست که در آن اشیا (بویژه فرچه اصلاح صورت) در نهایت ظرافت و دقت بازنمایی شده اند. جالب توجه است که نقاشان معاصری همچون Vija Celmins و Robert Gober از این نقاشی که اجزایش به سهولت با دیدن اثر در ذهن جای می گیرند، الهام گرفته اند. این نقاشی برای زمان حال حاظر ماست، زمانیکه دنیای ما وارونه شده و به جایی تبدیل گشته که از درون خود با اندک حس و دانشی از اینکه واقعیت جدید ممکن است چه چیزی باشد؛ به دنیای بیرون نگاه می کنیم.

به نظر نگارنده این نوشتار، فضای اتاق با دیوارهایی از آسمان و ابرها حامل دو حس متباین توهم و واقعیت است. از یک سو گویی این اتاق در فضای لایتناهی آسمان و ابرها تجسم شده و فضای داخلی اتاق خود را به فضای باز نامحدود آسمان تحمیل کرده است. از سوی دیگر، که من بشخصه آن را محتمل تر می دانم، فضای داخلی اتاق را باید واقعی تصور کرد. این فضا، اتاقیست که دیوار های آن با کاغذ دیواری یکپارچه ای که تصویری از آسمان روی آن چاپ شده، مزین شده است. در این خصوص تاکید ویژه ماگریت در نمایش سایه کاملا دقیق در زیر گچ بری سقف (جایی که کاغذ دیواری به سقف متصل شده) و سایه تخت، شانه و کمد که به دیوار آسمان گونه افتاده و همچنین نوری که در محل اتصال دو دیوار (تقاطع قایٔم) دیده می شود، هویت تصنعی آسمان را به مثابه یک سطح دو بعدی تشدید کرده اند. مضاف بر این آیینه روی درب کمد نیز نقشی کلیدی در تکمیل اتاق به عنوان یک فضای بسته و محصور شده دارد. همانطور که می بینیم، انعکاس دیوار روبرویی که در واقع در جایگاه ناظر قرار دارد، بطرز واقع گرایانه ای انعکاس اجسامی همچون صابون بزرگ شده روی زمین و پنجره ای که در ادامه دیوار سمت راست واقع شده را نشان می دهد. با توجه به محل کمد آیینه دار که در سمت راست تصویر قرار دارد، برای این اتاق حتی می توان دربی نیز در سمت چپ آن، مکانی که ناظر ایستاده، متصور شد. مضاف بر همه اینها، سنگینی و وزن طبیعی تمام اجسام در اتاق با سایه ای که در زیر یا کناره آنها در نظر گرفته شده، کاملا احساس می شود و در نتیجه مخاطب برای این اجسام هویتی واقعی را در نظر می گیرد. با این حال، وجود چند نشانه که شاید پس از بررسی دقیقتر این نقاشی بر ما مکشوف می شود، حس توهمی بودن این اتاق را نیز در مخاطب تا اندازه ای زنده می کند. در وهله اول، ترکهای قابل ملاحظه ای که در سقف دیده می شوند، حکایت از سنگینی و خفقان اتاقی در فضایی لایتناهی و باز (آسمان و ابرهای واقعی) دارد. گویی که فضای بسته اتاق میل به انهدام، متلاشی شدن و یکی شدن با فضایی بیکران از آسمان را دارد که دیوارهایش تصویری رویا گون از آن را به نمایش گذاشته اند. از سوی دیگر، اگر دقت کنیم ماگریت رغبتی در نمایش فضای بیرون از پنجره (جایی که پرده سفید رنگ به پنجره متصل شده) نداشته و این فضای کوچک را با خاکستری روشن پوشانده که همین امر عامل اصلی ایجاد توهم و تردید در درک این اتاق بطور همزمان به عنوان فضایی واقعی یا مجازیست. در حقیقت ماگریت با بهره گیری از چنین نکات ظریفی اشیای آشنا را در مرز بین واقعیت و غیر واقعیت قرار داده که از ویژگی های اصلی سبک فرا واقع گرای اوست.

از منظری اگزیستانسیالیستی، برای این اتاق می توان موجودیتی زنده (همانند موجودیت یک انسان) قایٔل شد که اجزایش خود در پی معنا بخشی و خلق هویتی عمیق تر از آنچه که در واقعیتند، هستند. شانه ای غول پیکر که همانند یک انسان به دیوار تکیه داده، لیوان یا صابونی که خود را در آیینه می بیند، یا چوب کبریتی که روی فرش ایرانی دراز کشیده است. در حقیقت، اجسام این اتاق که عمدتا وسایل بهداشتی هستند، گویی در اعتراضی کنایه آمیز و تا اندازه ای مضحک جای انسان مدرن شده که به فکر تسخیر جهان هستی است را گرفته اند. بطور کلی، ماگریت در این اثر، نقشی جدید به وسایل شخصی انسان مدرن شده محول کرده و گویی این اجسام کارکرد پیشین خود را از دست داده و خود به عنوان یک شخصیت مستقل در فضای یک اتاق که معمولا برای استراحت انسان است، موقعیت خود را تثبیت کرده اند. جدای از همه این تفاسیر، نکته ای که حایٔز اهمیت است، نگاه ویژه و تکنیک خاص ماگریت در بکارگیری عناصر و اجسامی آشنا در موقعیتی نامعمول است که حامل حسی متناقض گونه و مرز نامشخصی بین واقعیت و فرا واقعیت است.

Rene 3

تصویر 3: رنه ماگریت - (1938) Art Institute Chicago – 147 × 98.7 cm - Time Transfixed

 

سایتلین هاسکل Caitlin Haskell نمایشگاه گردان موسسه هنر شیکاگو درباره اثر ماگریت با عنوان که من هر بار که از بخش گالری های آثار سوریٔالیستها عبور می کنم، بی اختیار در مقابل این اثر می ایستم. ماگریت این نقاشی (تصویر 3) را در سال ۱۹۳۸ در سالی که خطابه خود با عنوان Life Line را نوشته، خلق کرده است. در این سخنرانی، ماگریت «راز شاعرانه» در کنار هم قرار دادن دو عنصر تصویری را بیان می کند که در مجموع به یک چیز غیر تصویری سوم اشاره می کنند. برای مثال در نقاشی Time Transfixed ما با دو شییٔ قطار و شومینه مواجه هستیم که تقریبا از همه جهات نسبت به هم متناقض هستند. آنها از لحاظ مقیاس با هم ناسازگارند؛ یکی مربوط به فضای داخلی خانه و دیگری محصول صنعت و فضای بیرونی است؛ و در نهایت قطار نمادی از حرکت و شومینه ساکن است. ولی این دو شییٔ را یک چیز به هم مرتبط و وابسته می سازد و آن دود ساطع شده از قطار است. در این نقاشی ماگریت مخاطب را به تفکر در باب رابطه یا قرابت دود خارج شده از لوکوموتیو و دود ساطع شده از انتهای لوله انتهایی شومینه دعوت می کند. وجود آیینه در بالای شومینه نیز یک عنصر کلیدی محسوب می شود، چرا که ما (مخاطب) را به تامل درباره اینکه درچه رابطه ای با این صحنه هستیم، وا می دارد. مخاطب در مواجهه با این نقاشی با چالش و پارادوکسی اینچنین مواجه می شود: آیا این نقاشی در اتاقی که می توانیم واقعا در آن قدم بگذاریم اتفاق می افتد یا این نقاشی یک فضای رویاگون و مکانی غیر واقعی را به نمایش گذاشته است؟ من (Caitlin Haskell) احساس می کنم که عناصر این نقاشی را از فضایی بیرونی مشاهده می کنم. اگرچه من اشیا آشنای این نقاشی را که ماگریت به طرز استادانه و دقیقی نقاشی کرده را می پذیرم ولی گویی حس یقینم نسبت به موجودیت این اشیا بتدریج دچار فرسایش شده و حس کنترلم را زیر سوال می برد.

من، نگارنده این نوشتار، در باب این نقاشی Time Transfixed معتقدم که علاوه بر تحلیلی که هاسکل ارایٔه کرده، چند نکته دیگر نیز در این نقاشی قابل بحث است. بنظر من فضای داخلی شومینه غریب و غیر معمول بنظر می آید. دیواره صاف داخلی شومینه که تقریبا به رنگ انعکاس دیوار روبرو در آیینه است مخاطب را در تردیدی شگرف نسبت به واقعی بودن یا مجازی بودن ماهیت شومینه در حالت تعلیق ذهنی نگاه می دارد. در هنگام رویارویی با این نقاشی سوالات زیادی در ذهن مخاطب شکل می گیرند.
واقعا چه چیزی در ورای (پشت) این شومینه قرار دارد؟ آیا این قطار به شکل ماکتی کوچک شده از قطار واقعی است که به دیوار چسبانده شده؟ یا این قطاری واقعیست که گویی از تونل زمان و مکانی مجهول عبور می کند؟ آیا دیواره داخلی شومینه با انعکاس تقریبا هم رنگ تصویر در آیینه که محتملا انعکاس دیوار روبرو یا مکانی نامعلوم است ارتباطی دارد؟ آیا آیینه فضایی واقعی یا خیالی را انعکاس می دهد؟ آیا دیواره داخلی شومینه و قطار در زمان و مکانی جدای از بقیه تصویر رخ می دهند؟ اگر اینطور است، پس نقش دود ساطع شده از قطار که تنها عنصر پویا و متافیزیکی این تصویر است، و محتملا بوسیله شومینه به بیرون هدایت می شود؛ چیست؟ نقش ساعت بالای شومینه چیست؟ آیا این ساعت که زمانی مشخص از روز را نشان می دهد به عنوان عنصری در تناقض با بی زمانی موضوع نقاشی بکار رفته است؟ همه این سوالات و پرسشهای بی شمار دیگری که بخاطر ایجاز از طرح همه آنها اجتناب کرده ام، مخاطب را در وضعیت تعلیق بین زمان حال، گذشته و آینده نگاه می دارند. علاوه بر این، مخاطب نمی تواند پاسخی قطعی و شفاف برای این سوالات پیدا کند و در نتیجه تفسیر این نقاشی، همانند دیگر آثار ماگریت، فی مابین واقعیت و فرا واقعیت در نوسانی بی پایان باقی می ماند.

Rene 4

تصویر 4: رنه ماگریت - The Annunciation (1930) – 113.7 × 145.9 cm – گالری تیت لیورپول

 

دارن پیح (Darren Pih)، نمایشگاه گردان گالری تیت لیورپول، در باب نقاشی ماگریت با عنوان The Annunciation که یکی از شاخصترین آثار این نقاش در این گالریست نظراتش را بیان کرده است. ماگریت این نقاشی (تصویر 4) را در خلال سالهای ۱۹۲۹ تا ۱۹۳۱ زمانی که به‌تازگی به پاریس رفته بود و از نزدیک با نقاشان سوریٔالیست فرانسوی در تعامل بود، خلق کرد. این نقاشی در نمایشگاه بین المللی سوریٔالیستها که در سال ۱۹۳۶ در لندن بر پا شده بود، به نمایش درآمد. ماگریت، همانند بسیاری از نقاشان فرا واقع گرا، در اواسط دهه ۱۹۲۱ اقدام به ایجاد آثاری با تکنیک کولاژ و با استفاده از کاغذ کرد که حاصل آن تصاویری منقطع از هم و نمایشی نوین از واقعیت بود. او متوجه شد که ترکیب بندی های نقاشی شده اش را می تواند از اجزاء نامتناسب تصویری ایجاد کند. در این خصوص ماکس ارنست، نقاش سوریٔالیست، ماگریت را بعنوان نقاشی که «تصاویرش متشکل از تکه چسبانی هایی (کولاژهایی) هستند که تماما با دست نقاشی شده اند» تعریف کرده است. در نقاشی The Annunciation مخاطب با ترکیبی نامتعارف و غیر محتمل از اشیا مواجه است. این اشیا متشکل از دو bilboquet (وسیله بازی معروف به توپ و فنجان) غول پیکر که دلالت به اشیای در ذهن شکل گرفته ماگریت که بی شباهت به نرده های چوبی یا مهره های شطرنج نیز نیست؛ یک صفحه تزیینی که روی آن طرحی کنده شده است؛ و یک پرده فلزی خاکستری که به آن زنگهای سورتمه آویزان است؛ می باشد. من دوستار ویژگی غیر متجانس گرافیکی این نقاشی و اینکه چگونه این اشیا خیالی ساخته ذهن ماگریت به سادگی در یک منظره طبیعی سنگلاخی مملو از صخره ظاهر شده و در کنار هم قرار گرفته اند؛ هستم.

Rene 5

تصویر 5: رنه ماگریت - The False Mirror (1929) – 54 x 80.9 cm – موزه هنر مدرن نیویورک MoMA

 

آنه املند Anne Umland نمایشگاه گردان ارشد موزه هنر مدرن نیویورک درباره نقاشی با عنوان The False Mirror می گوید که ماگریت احتمالا این نقاشی (تصویر 9) را، که چشمی پر شده از آسمان را به نمایش گذاشته، به منظور عرضه در اولین نمایشگاه انفرادی اش در پاریس که قرار بود در مارچ ۱۹۳۱ برگزار شود؛ خلق کرده است. اگرچه این نمایشگاه سرانجام لغو شد، این نقاشی توسط شاعر و نویسنده بلژیکی Paul Nougé، دوست و همکار رنه ماگریت، تلویحا با عنوان Le Faux Miroir) The False Mirror) نامگذاری شد. این نقاشی به عنوان یکی از ماندگارترین آثار ماگریت و محصول شخصیت جدی و خشک این هنرمند است. در این نقاشی توانایی غیر قابل انکار ماگریت در تبدیل موضوع یا چیزی آشنا و ملموس به چیزی غیر قابل شناسایی بخوبی مشهود است. در این اثر چشمی باز و غول پیکر کل پهنه بوم را فرا گرفته و قابی برای نمایش مجموعه ای از ابرهای سفید انباشته را فراهم می کند. ابرهای پف دار گویی در زمینه آبی آسمان در حال عبور و گذرند. مرکز چشم با یک دایره سیاه مسطح، مردمک چشم، گویی سوراخ شده که توهمی از حس برآمدگی یا تحدب چشم را تشدید کرده است. همجواری و ترکیببندی سوژه های آشنا و ساده ای همچون چشم، ابر ها و آسمان در این نقاشی، کلید و راهکار اصلی در افزایش اثر بخشی بیانی و تصویر سازی ماگریت اند. این نقاشی، و بطور کلی آثار ماگریت، از یک سو ساده اند و از سوی دیگر غیر قابل خوانش و توصیف. نقاشی های ماگریت دریافت و حس بالقوه شاعرانه مخاطب نسبت به چیزها و موضوعات عادی و روزمره را عمیقا تحت تاثیر قرار می دهند. آثار ماگریت این پیام را به مخاطب القا می کنند که تصویری که با آن روبرو هستیم صرفا تصویری از حقیقت آن شییٔ نیست. در واقع، تصاویر به نمایش درآمده در این آثار نمایی و محصولی از انعکاس یک آیینه معیوب و کاذب اند که اشیای محیط پیرامون خود را بطور همزمان هم آشنا و ملموس و هم به شکلی فراموش نشدنی غریب و فراطبیعی به نمایش گذاشته اند.

در انتهای این مقاله، قصد دارم ذهن کاوشگر شما خواننده گرامی در باب آثار تحلیل شده رنه ماگریت را به چالشی جذاب دعوت کرده و تفاسیر مختلف شما را نیز جویا شوم. برای این منظور، علاوه بر نظرات کلی در مورد این نوشتار، در صورت تمایل شما خواننده علاقه مند می‌توانید به هریک یا تمامی این سوالات بطور موجز یا به تفصیل پاسخ دهید.

۱- بدون در نظر گرفتن متن، کدام نقاشی از بین پنج اثر تحلیل شده شما را بیشتر مجذوب خود کرد؟ (می توانید به یک نقاشی اشاره کنید یا به ترتیب اولویت شماره تصاویر را قید کنید)

 ۲- به کدام تحلیل و نقاشی مربوط به آن بیشتر از بقیه علاقه مندید و برای شما جالبتر بود؟

 ۳- کدامیک از پنج تحلیل ارایٔه شده بطور دقیقتر و کاملتری نقاشی را توصیف و منویات و دیدگاه هنری ماگریت را با شفافیت بیشتری بر شما روشن ساخت؟

 ۴- آیا تصور می کنید، نقد بصری و واکاوی نقاشیها در تسهیل درک اثر هنری موثر است؟ یا ترجیح می دهید بدون هیچ دانش یا اطلاعات قبلی نسبت به این آثار، حس و تحلیل شخصی خودتان را آز آنها داشته باشید؟

علی فلاح زاده (دکترای پژوهش هنر)
https://www.asianews.ir/u/1GG
اخبار مرتبط
مجموعه نمازخانه روتکو / هیوستون-امریکا
آسیانیوز (وبسایت روزنامه آسیا) هیچگونه مسولیتی در قبال نظرات کاربران ندارد.
فروغ قدسی
۱۳۹۹/۰۶/۱۱
0
0
1

با عرض سلام خدمت استاد بزرگوار در ابتدا از به اشتراک گذاشتن مطالعات و پژوهش شما کمال قدردانی را دارم بنده دانش هنری زیادی برای نقدو بررسی اثار به جا مانده از این نقاش بلژیکی ندارم ولی انچه من را تحت تاثیر قرار دارد نقاشی شماره ٢- ایستا بودن صخره بروی کوه و تابعیت نکردن از قانون جاذبه و ساختار شکنی در این نقاشی بوده و همچنین تفسیر بسیار زیبا در ارتباط با این اثر...

مریم مومنی
۱۳۹۹/۰۶/۱۲
0
0
1

جواب سوال ۱ : اولویت علاقمندی تصاویر : تصویر ۱، تصویر۴، تصویر۲، تصویر۳، تصویر ۵ جواب سوال ۲ : تفسیر تصویر ۴ به حسی که از دیدن نقاشی داشتم خیلی نزدیک بود چون عناصر داخل نقاشی رو قبلاً لمس کرده بودم . جواب سوال ۳ : تصویر شماره ۲ جواب سوال ۴ : ترجیح میدم در ابتدای امر حس و برداشت خود را نسبت به نقاشی داشته باشم سپس از نقد اثر و واکاوی آن مطلع شوم .

پریسا صادق نیا
۱۳۹۹/۰۶/۱۲
0
0
1

درود خداوند و فرشتگان پاکش بر جناب آقای دکتر فلاح زاده بزرگوار در مورد سوال1- بدون مطالعه متن، اثری که بیشتر از دیگر نقاشی ها این حقیر را مجذوب خود کرد، تصویر شماره 1 بود. که احساس میکنم افکار و احساسات آدمی را به چالش میکشد، که ارتباط با شناخت ذهن ناخودآگاه آفریننده اثر داشته، درواقع آن تخته سنگ را غول زبون نفهمی میبینم که کنترل زندگی افراد را میتونه تمام و کمال در اختیار داشته باشه و هر لحظه ترس از پرتاپ تخته سنگ یا احتمال رویداد هر اتفاق ناگواری لذت زندگی در لحظه را از فرد بگیرد.

شهرزاد صنعتی
۱۳۹۹/۰۶/۱۳
0
0
1

سلام استاد . بازم تشکر میکنم که منم به خواندن مقاله دعوت کردید من تصویر شماره یه رو بیشتر از بقیه تصاویر پسندیدم به نظرم حس غیر عادی بودنش از بقیه تصاویر کمتر بود تحلیل های شما به قدری کامل و ظریف بود که من دوباره برمیگشتم و تصویر رو نگاه میکردم تا به نکته ای که شما اشاره کردین دقت کنم من ترجیح میدم که اول تصویر رو ببینم در موردش فکر کنم بعد تحلیل و نقد اون تصویر رو با برداشت خودم بسنجم. هر چند بعضی وقتها برداشت خودم خیلی خیلی متفاوت از آب درمیاد.

هانی قاسمی فر
۱۳۹۹/۰۶/۱۴
0
0
1

با عرض سلام و خسته نباشید خدمت شما و سپاس گزاری ویژه از نقد ظریف و دلنشین شما و به چالش کشیدن مخاطب با طرح سوالات مربوطه ، علاقه شخصی من از بین این چند اثر ، اثر شماره دو همچنین از نظر اینجانب نقد و بررسی اثر شماره ٢ بسیار دلچسب بود اما به طور کلی بخوام نظر بدم نقد و بررسی شما در مورد تمام اثار ذکر شده کاملا دقیق و موشکافانه بود و تقریبا میتونم بگم نکته ای رو از نظر جا نگذاشته بودید و مطالعه نقطه نظرات شما کمک قابل توجهی به درک بهتر آثار و حتی شخصیت و دیدگاه هنرمند می کرد . با سپاس و خدا قوت

علی فلاح زاده
۱۳۹۹/۰۶/۲۲
0
0
0

با سپاس از نظرات صائب همه خوانندگان گرامی. من چندین بار در طی روزهای گذشته به هر یک از پیامها پاسخ دادم، ولیکن بخاطر مشکلی که در سیستم وجود داشت و مرتفع گشت، پیامها درج نمی شد. به هر حال از لطف همه دوستان گرامی بسیار ممنونم. اولویت بندی آثار هم جالب بود که تصاویر 1، 3 و 2 و نقد آنها به ترتیب بیشتر از بقیه آثار مورد توجه مخاطبان فرار گرفته است. بسیار مشعوفم که توانسته ام تا اندازه ای ذهن کاوشگر شما خواننده گرامی را به تامل و تفکر در باب آثار فرا واقع گرایانه رنه ماگریت دعوت کنم.

مهندس بهمن گیوسرشت
۱۴۰۲/۰۱/۱۵
0
0
1

Excellent


ایمیل را وارد کنید
تعداد کاراکتر باقیمانده: 1000
نظر خود را وارد کنید